نقد آثار استاد رحیم مولاییان توسط جناب علی افشار

نقد آثار استاد رحیم مولاییان توسط جناب احمد نوردآموز
۱۱ آذر ۱۳۹۷
نقد آثار استاد رحیم مولاییان توسط جناب احسان شریعت
۱۱ آذر ۱۳۹۷
نمایش همه

نقد آثار استاد رحیم مولاییان توسط جناب علی افشار

 

 

علی افشار

هر  نمایش-گاه  یک  فرا خوان  است.

بل که بهتر  گفته شود؛ چندین فراخوان  که هر کدام  از منظری  پویش های مارا ، برای درک  و لذت از  کار های هنری کامل می‌کند.

هر فرا خوان برای جستن معیار های نو است.  برای مقایسه و سنجش، برای تجربه و تصمیم  و برای داوری از میان انبوه چیزها و اثرها، که نزدیکی  هراس انگیزی  با ویرانی  و زوال  دارند.

نوعی هشدار  برای یافتن رهیافتی دقیق‌تر  به سوی کار، کار هنرمندانه، به-کار- سازی هنری که با عمل بت- واره- ساز و بیگانه، کار معمولی فاصله دارد  .

بنابراین هر تابلو در نمایش-گاه، مدخلی به اصالت است…

از این رو در نمایش گاه، با کار هنرمندانه،  کار زنده،  در نتیجه کار تاریخی و منحصر بفرد روبرو می‌شویم .

یکتایی و وحدت زیبایی‌شناختی، مهمترین وجوه هنر است که به تولید تصاویر کار آمد از جهان  می‌انجامد .

آنچه شکل داده شده است مضمون آن، بحران  اخلاقی است  که به پالایش و تزکیه منجر می‌شود.  در همین نقطه است که کار هنری مورد قبول قرار می‌گیرد و مخاطب را به پذیرش خود وا می‌دارد.  راه هنر به سوی شناخت  نیست.

هنر قلمرویی  است  که حد واسط شناخت علمی با خصوصیات غیر انسان گرایانه و زندگی روزمره  است.

یعنی  قلمرو  میانی  که با شکل منسجم  اثر  هنری  منفرد  تحقق  می‌یابد.  سامان اندام وار  کار هنری  و ذات در خود منسجم  و منفرد آن  مقصد نهایی  شناخت  هنرمندانه  عالم  است.  از این رو  مفاهیم، نامتناهی،  جاذب و نو، نبوغ آمیز و خلاق  آزادی  و  خود قانون گذار  بودن  هنرمند، در زمره  مدلول‌های  مفهوم  تجربه زیبا  قرار می‌گیرند .

باید  دانست  همه این مفاهیم  همچون  قطب  مقابل  زندگی متعارف  مساله آفرین  هستند.  قابل ذکر  است  که  هر  نمایش گاه  به  بعد  مستقل  عمل انسانی   میان علم و آگاهی  و زندگی روزمره  می‌پردازد.  نگرش متفاوت  و تجربه‌های  عالی  به منزله  خود آگاهی  عنصر مهم  این  رویداد  است.  روح زنده  هر نمایش گاه  ضامن حقیقت نهفته در  آن  است.  حقیقت  همان   اعاده ماهیت  کلی  اشیا  است  که  در تابلوها  رخ  می‌دهد.  نمایش گاه  جایی است  برای  تجلیل  از   هنرمند. برای آنچه او میان  آنچه  شی  است و آنچه  ابزار و  واسطه  است  و آنچه اثر  است تمایز  قائل شده. هنرمند توانسته  در اثر  به چیستی  و کارایی  و  قابل  اعتماد  بودن  آن در آنچه اثر بخش است  دست یابد. نمایش گاه گنج آشکار، بروز کردن  موجود در تمامیتش است.

هنرمند  نمایش گاه  را به گشودگی  به گشودگی هستی مبدل کرده  است. در همین‌جا در مقابل  دیدگان  ما  جهانی از تخیل و انتزاع  عالمی نامحدود و اشتی یافته  آرامش و  سیالیت  و وجود در تمامیت مجال گشودگی  یافته است. همراه  هنرمند  با دو  رویه در دوحد ضروری  از  ساختار هنر آشنا  می‌شویم. نخست به انتزاع و فرم کار هنری  ودر مرحله بعد، تجربه حسی و احساس بلا واسطه از زیبایی. این دو حد در ترکیب‌های  عالی ذهنی به فرم و محتوا وحدت می‌بخشد. این صورت [فرم] وحدت یافته همان قانون‌مندی  روانشناختی  تناسب و اقتران  در یک معیار  ذوقی معتبر است. امروز مولائیان  آنچه به صحنه آورده است آن وجه از هستی است که در تجربه معمول روزمره امکان دیدارش نبوده است.  آن وجه حقیقی اشیاست که همواره مغفول می‌ماند. هنرمند با دستان وانگشتانش آن اشیا و احوال را از وادی نسیان و مستوری به آشکارگی و ظهور رسانیده است.  این «کار» همان عمل بی‌همتا و بی‌سابقه است، خلاقیت و  آفرینش چیزی است که هیچ سابقه‌ای در گذشته و اکنون نداشته است. نقاشی هنر اعتدال  است  که تعادل میان امر مادی ومعنوی  به بهترین صورت متجلی  می‌شود. ممارست  و  کار پیوسته  مولائیان در  مشاهده و روئیت  جهان پیرامون  و آفرینش اشیا و انسان و طبیعت  به واقع از او یک کاشف ساخته است. مولاییان  کاشف هستی‌های بالقوه است او با هنرش عرصه‌های ناشناختنی امور فی‌نفسه را بر ما آشکار می‌کند. هنرمند چیزها را طور دیگری دیدار می‌کند آن «طور» راز و رمز و طلسمات نیست… دسترسی هنرمند است به غنای ژرف وجود. و غوطه‌ور شدن  در ژرفای لایزال حیات. و بالاتر از همه … «عشق» که امید و یوتوپیا را زنده نگه می‌دارد. بیننده با نگاه به تابلوها با دقت‌های اعجاب‌آور از ترسیم و تجسم جزییات روبرو می‌شود. اینجا طوفانی از داده‌های بی‌همتا است که همتای پدیداری در عالم واقعیت ندارند… این رابطه‌های دقیق بصری از کل به جز و بلعکس فرم‌ها و اشکال را سیالیتی بی‌بدیل می‌بخشند. قاب‌بندی‌ها در ژرفایی جادویی و باور نکردنی از «بروز یافتن» دایمی،  موجودات و اشیا به ناپوشیدگی و حقیقت دسترسی می‌یابند. آنها تکه‌ای از تاریخ، برش‌هایی از پیشا تاریخ، روایت‌های اسطوره‌ای و افسانه‌های نیاکان و چه بسا اشیا با فاصله‌های بعید از ذهن و زبان و تفکر ما و غنای مفهومی‌شان در یک کلان عرصه ناب سوبژکتیویته را واقعیتی عینی می‌بخشد. مولائیان استاد بلامنازع [فضا- مکان] است. هر قاب او عرصه دیالکتیک و تحول عنصر [فضا- مکان] است. در اشکال بدیع و ساخت‌های پیچیده از چینش اشیا که تازگی و شدتی از بودن را پیدا می‌کنند که بهت‌آور است. تابلو‌های مولائیان عرصه «زمان» گریخته  است. و این از آزادی و آگاهی از  خودمختاری  انسان مدرن  است  که هنرمند را تخت بند قالب زمان نمی‌کند. میل به جاودانگی و عنصر «مثالی»  و ازلی و نامیرا میلی دیرینه در نهاد بشر بوده است. مولاییان هر چه عرضه می‌دارد در فضای متناهی است. دیدنی است که چطور عناصر حاضر در قاب چه انرژی‌ها و قوت‌های توفنده‌ای در ترکیب با هم را ساختار می‌بخشند. ولی عجیب آنکه عناصر در شکل منفرد و خاص خود بی‌حرکت و صامتند اما در ترکیب‌بندی از قدرت و صلابت و سلبی پر توانی برخوردار می‌شوند. نمایش گاه مولائیان عرصه آتش بازی دیالکتیک تخیل و امر واقعی است… این جدال در ژرفاهاست که چشمان یک خوابگرد می‌تواند آن را بر روی زمین بکشاند و حقیقت را عینیت بخشد. مولاییان استوار و بی‌تزلزل آینده را نشانه رفته است…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.