تصویر جامعه در نقاشیهای رحیم مولائیان
احسان شریعت
هنر امری اجتماعی است و آثار هنری تولیداتی اجتماعیاند که هم بر جامعه تأثیر گذاشته و هم از آن تأثیر میپذیرند. جامعه و هنر در رابطهای متقابل به سر میبرند. تمامی آثار هنری و ادبی بالاخره روزی قصد عرضه شدن به مخاطبان را دارند و این یک قانون عام در عرصه هنر میباشد. از یک قطعه موسیقی گرفته تا یک نقاشی زیبا، از رمانی خواندنی گرفته تا شعری دلکش، از یک مجسمهی مفهومی گرفته تا یک تئاتر پرمغز، همه و همه اگر به مخاطب عام و خاص عرضه نشوند معنا و ویژگی ذاتی خود را از دست خواهند داد.
هنر همواره میکوشد از آشکار تا پنهان لایههای روابط اجتماعی، هویت انسانی، دغدغهها و دردهای بشری، احساسات و آرزوها را بیان کند. از این رو هنر بیشتر از روش پدیدارشناسانه استفاده میکند. یعنی هنر به عمق آنچه که مردمان در ظاهر اشیاء و پدیدههای طبیعی و اجتماعی میبینند رسوخ کرده و با کنار زدن پردههای ظاهری، ساختارهای ناپیدای پدیدهها را عیان میسازد. هنر این کار را به وسیله نمادها انجام میدهد، چه آنکه نمادها این توانایی را دارند که به نیابت از عناصر ساختاری نشسته و روابط میان پدیدههای ساختاری را بیان دارند. آثار نقاشی رحیم مولائیان در این دسته از آثار هنری قرار دارند. آنها به بازنمایی عمق روابط اجتماعی، سنتها، فرهنگ زمانه و پنهانترین لایههای ساختار عقیدتی جامعه میپردازند. این آثار آنچه که میتوان آن را کلیت افکار و بازنمایی آن در روابط اجتماعی نامید را به وسیله طرح و رنگها منعکس ساخته و نقش آداب و سنن تاریخی مردمان را به خوبی برجسته میسازد. مولائیان به سطحی از جامعه میپردازد که به وسیله نگاه سطحی قابل درک نیست. این سطح از جامعه که تنها با رویکرد بسیار دقیق پدیدارشناسانه قابل درک است، سطحی است که افکار، اعمال، آداب و رسوم، سنتها، زبان، شخصیت، روابط اجتماعی، هویت فرهنگی، اعتقادات و باورها، و تعاریف از زیستن در آن شکل گرفته و سپس به وسیله بروز عینی در سطح واقعیتهای اجتماعی خود را نمودار میسازد. آنچه که همهی انسان ها ظاهراً در زندگی روزمره انجام داده و آن اندازه برایشان عادی و طبیعی به نظر میرسد که هیچ بدان نمیاندیشند، در نقاشی مولائیان به ریشههای هویتی خویش متصل میگردد. این ریشههای هویتی دستمایهی اصلی نقاشی مولائیان است.
آنچه در اغلب آثار رحیم مولائیان جهانبینی و ساخت آگاهی جمعی انسانها را بازنمود میکند پنج نماد مشترک است:
۱- انسانها اغلب یک دستشان بر روی چشم و یا یک طرف صورت قرار دارد.
۲- صورتها و چهرهها دو وجهی هستند. یکی به سمتی و دیگری به سمت دیگر مینگرد.
۳- سایهها و آدم سایه وارها که به وفور در آثار مشاهده میشوند.
۴- «انسان- حیوان» ها که از بدن حیوانی و سر انسانی تشکیل شدهاند. آنها گاه به هیبت موجودی چارپا و گاه پرنده ظاهر میشوند.
۵- میوه انار.
دکی ریکو که پایهگذار سبک نقاشی متافیزیک است مینویسد: «هر شیئی دو جنبه دارد، یکی جنبهای که عموماً همه آن را میبینند و دیگر جنبه شبحگونه و متافیزیکی که تنها پارهای معدود از افراد آن هم در لحظههای بصیرت و تمرکز متافیزیکی قادر به دیدن آن هستند. یک اثر هنری باید بیانگر چیزی بیش از شکل ظاهری خود باشد». آثار نقاشی مولائیان با استفاده از نمادهای پنجگانه فوق به مثابه کتابی بیخط عمل میکنند که بیانگر حرفهای فراوان است. آنها میخواهند چیزی بگویند، اما این را در قالب تصاویر و نمادها با زبان بیزبانی بیان میکنند. حرف اصلی آثار مولائیان، عمیقترین گرایشات انسانی است که در هزارتوی جامعه قرار میگیرد. گرایشاتی همچون عشق که پیرنگ مشترک اغلب آثار مولائیان است. به طوری که انار به عنوان نماد عشق، دلبری، زایش، و پیوند زناشویی در بیشتر نقاشیها خودنمایی میکند. این گرایشات در سیر حرکتی خود به مسیرهای از پیش تعیین شدهی جامعه و فرهنگ برخورد میکنند. چه، انسان موجودی فرهنگی است و برای گرایشات درونی خویش راههای فرهنگی میگشاید. این مسیرهای فرهنگی در قالب سنتها، آداب و رسوم، هنجارها و عرف اجتماعی، روان و گرایشات درونی انسان را به کنترل خود در میآورند. یکی از اصلیترین نقاشیهای مولائیان که بیانگر این مضمون است اثری است که در آن تصویر زن و مردی با چشمان بسته در قالب قابی مربعی شکل ترسیم شده است. این تصویر که همه چیز در آن به صورت زوایای نود درجه ترسیم شده است، متشکل از کاشیهایی است که در قالب یک تصویر در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. در این نقاشی، مولائیان جایگاه زن و مرد را در جامعه نشان میدهد که متأثر از اعتقادات و عرف جامعه در درون فضایی مشخص جای گرفته و حریمهای کاملاً جداگانهای یافتهاند. دیوار آجری (مرز) میان این دو قرار دارد. دیواری که به شکل دیوارهای سنتی و آجری میباشد. اندام شکل یافته و خشک زن و مرد (مخصوصاً زن) که در درون قالب کاشیها جای گرفته است به شکل زاویههای نود درجه نمایش داده شده است. صورتکهایی که در فضای هر کدام از زن و مرد یافت میشود بیانگر عنصر نرینه و مادینه روان هر انسان است. چشمان زن و مرد بسته است. صورتک قسمت مرد که زن است آتش است. به نوعی آتش عشقی را نشان میدهد که در طول اعصار دو جنس زن و مرد را به یکدیگر پیوند میدهد. رنگ لباس زن قرمز و رنگ لباس مرد آبی که در نمادگرایی رنگها همواره به عنوان دو رنگ متضاد اما مکمل یکدیگر به کار میروند. کتیبههای باستانی که در قسمت مرد وجود دارد نشان از باستانی و تاریخی بودن این وضعیت دارد. اسم این نقاشی را میتوان «تاریخ زن و مرد ایرانی» نام نهاد. این تابلو، تاریخ سنتها، عقاید و سالیان دراز پشت سر گذاشتهی زن و مرد ایرانی را نشان میدهد. تاریخ ۷ هزار سالهای که از زمان آئین مهرپرستی (میترائیسم) تاکنون در ایران وجود داشته است. کتیبه بالای تصویر نشان دهنده خورشید (آئین میترا) است که همین، صحت این گفتار را تأیید میکند.
در مجموع میتوان گفت نقاشیهای مولائیان تقابل و تعامل تاریخی «روان» و «جامعه» را نشان میدهد. روان به عنوان پس زمینه غیرقابل انکار گرایشات انسانی و جامعه به عنوان بستری فرهنگی. اینگونه است که در اغلب آثار مولائیان سایهها در پشت تصویر انسان حضوری فعال دارند. به زعم یونگ سایه نمایانگر صفات و خصوصیات ناشناخته یا کم شناخته شدهی «من» است که بخشی از حوزهی شخصی روان را تشکیل میدهد. به همینخاطر است که در تمامی نقاشیها انسانها به صورت دوپهلو، دو وجهی، و رازآمیز ترسیم شده و دستان خود را در برابر نصفی از چهرهی خویش قرار میدهند. آنها انسانهاییاند که در عین زندگی در جامعه، پای در عمیقترین دریای روان داشته و میبایست بتوانند میان این دو تعاملی مثبت و سازنده برقرار دارند.